جدول جو
جدول جو

معنی حسن یمنی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن یمنی(حَ سَ نِ یَ مَ)
ابن علی بن عمران مکنی به ابوالقاسم و ملقب به حمیدی فقیه (611-677 هجری قمری). او راست: ’ذیل طبقات ابن سمره’. (هدیه العارفین ج 1 ص 282)
ابن اسحاق مکنی به ابومحمد و ابن ابی عباد نحوی. درگذشتۀ 470 هجری قمری او راست: ’المختصر’ در نحو. (هدیه العارفین ج 1 ص 274)
ابن عبدالله یمینی شیعی اسماعیلی. او راست: ’فواتح الانعام’ که در 1265 هجری قمری نگاشته. (هدیه العارفین ج 1 ص 302)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ یَ مَ)
ابن عبدالرحمان بن محمد بن عبدالله. قاضی جزیره بود و به دمشق سکونت گزید و در 676 هجری قمری / 1277 میلادی زنده بود. او راست: المقترح فی المصطلح. (معجم المؤلفین از بروکلمان پیوست ج 1 ص 509)
ابن عبدالرحمان بن محمد معروف به ابن اهدل و ملقب به بدرالدین. متوفی در 855 هجری قمری او راست: الاشاره الوجیزه و مختصر روض الریاحین به نام مطرب السامعین و جز آنها. (هدیه العارفین ج 1 ص 315)
ابن علی زیدی شیعی. او راست: ’الایضاح و البیان’ و ’قادحه زناد الفطن’ که در1282 هجری قمری / 1865 میلادی تألیف کرده است. (هدیه العارفین ج 1 ص 329) (ایضاح المکنون) (معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
یاقوت بنقل از ابن الفقیه آرد: دیهی بیمن از مخالیف بدر است. و این بدر جز بدر معروف است که در آن غزوۀ بدر افتاد. ابوسعد گفت موضعی بیمن است. واحمد بن علی هذلی حجری که هبه الله بن عبدالوارث شیرازی او را یاد کرده بدانجا منسوب است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عَ)
ابن حسن بن عبدالله عینتابی، متخلص به عینی. مدرس ادب فارسی در استانبول (1180- 1253 هجری قمری). دیوان شعر و ساقینامۀ ترکی و چند منظومۀ دیگر دارد. (هدیهالعارفین ج 1 ص 301)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
حسن بن علی بن سعید عمانی، مکنی به ابومحمد. وی مقری بود و پس از سال 500 ه. ق. ساکن مصر گشت. او راست: 1- المرشد. 2- الوقف و الابتداء. (از معجم المؤلفین از طبقات القراء ابن جزری ج 1 ص 223)
ابن علی بن ابوعقیل محمد شیعی امامی. درگذشتۀ 167 هجری قمری او راست: کتاب ’الکروالفر’، ’التمسک بحبل الرسول’. (روضات ص 167 و 168) (هدیهالعارفین ج 1 ص 265)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ قَ مَ)
ابن نوح مکنی به ابومنصور بخاری پزشک. درگذشتۀ 380 هجری قمری او راست: ’امراض الصدر’ و هشت کتاب طبی دیگر او در هدیه العارفین ج 1 ص 272 یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ مَ مَ)
وی پدر وزیر احمد حسن میمندی است که در حرف الف یاد شده است. حسن در زمان سبکتکین عامل بست بوده و به اتهام اختلاس کشته شده است. رجوع به تاریخ گزیده ص 401 و مجالس النفائس ص 344 و نزهه القلوب ج 3 ص 147 و فیه مافیه ص 29 شود. و گاهی حسن میمندی گویند و فرزندش احمد حسن را خواهند، چنانکه در باب چهارم گلستان آمده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ مُ ثَنْ نا)
ابن حسن السبطبن علی ابی طالب. چون دومین حسن از اولاد علی بوده بدین لقب خوانده شده است، و پسروی را حسن مثلث گویند، و پدرش را حسن سبط. این لقب را بیهقی در ص 431 نیز بکار برده است. و نیز در تاریخ گزیده ص 202 و تاریخ الخلفای سیوطی ص 126 آمده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن مسعود، ملقب به نورالدین مغربی و مکنی به ابوالوفاء منسوب به یوس قبیله ای از بربر. به مکه شد و بازگشت و در 111 هجری قمری درگذشت. او راست: تذکره الغافل و دیوان شعر و سیزده کتاب دیگر که در هدیه العارفین ج 1 ص 296 یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شیخ حسن یزدی، مردی عالم و دانشمند بود. به عراق مهاجرت کرد و از محضر علما استفاده نمود و چون مردی انقلابی بود در قیام مشروطیت شرکت کرد. چندین دوره نیز در مجلس شورای ملی عضویت یافت و در سال 1351 هجری قمری (1311 ه. ش.) وفات یافت
ابن مرتضی بن احمد بن حسین زواره یی یزدی حایری. درگذشتۀ 1315 هجری قمری او راست: چند ارجوزه (منظومه به بحر رجز) و جز آن. (ذریعه ج 1 ص 463 و ج 2 ص 272)
شاعر و نامش حسنعلی بود. وی برادر عطار یزدی است. به مصر و حجاز و هندسفر کرد و در نود سالگی درگذشت. (ذریعه ج 9 ص 246)
(شیخ محمد...) او راست: حاشیه بر قوانین. (ذریعه ج 6 ص 176)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حَ)
ابن ادریس. از امرای دولت اشرفی در یمن و در تعز. در سال 788 هجری قمری درگذشت. (اعلام زرکلی چ 1 ص 222 بنقل از عقود لؤلؤیه)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حَ سَ)
افندی. او راست: ’تنویرالبرهان’ در شرح البرهان کلنبوی (منطق) که در سال 1295 هجری قمری تألیف کرد و در آستانه بی تاریخ چاپ شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِاَ نا)
در اصطلاح رجال و درایت، به حدیثی گویند که نسبت آن به حدیث حسن، مثل صحیح ادنی است نسبت به حدیث صحیح که در محل خود گذشت
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِمِ)
ابن بشر بن بحر، مکنی به ابوالقاسم ادیب کاتب. درگذشتۀ 371 هجری قمری او راست: ’تبیین غلط قدامه’ در نقدالشعر و جز آن. (هدیهالعارفین ج 1 ص 271)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ قُ)
ابن علی بن حسن بن عبدالملک قمی. وی در 865 هجری قمری کتاب تاریخ قم حسن بن محمد بن حسین را به فارسی ترجمه کرد. و نسخۀ ترجمه بوسیلۀ سیدجلال تهرانی در 1353 هجری قمری در تهران چاپ شد. مترجم، این کتاب را به دستور خواجه فخرالدین ابراهیم بن خواجه عمادالدین محمود وزیر بن الصاحب خواجه شمس الدین محمد بن علی صفی به فارسی گردانیده است. و چون نسخۀ عربی این کتاب در دست نیست سید حسون براقی بخشی از آن را به عربی گردانیده است. (ذریعه ج 3 صص 276 -278)
لغت نامه دهخدا
نام مرتعی در منطقه ی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی